جناب آقای محمود احمدی نژاد!
این روزها که حضور سه باره حضرتعالی در انتخابات ریاست جمهوری آینده، بر سر زبانها افتاده است، بد نیست مروری به خاطرات دو دوره قبل ریاست جمهوری تان بیاندازیم تا هم یادی از آن دوران کرده باشیم و هم تکلیفمان را نسبت به دوره بعد بدانیم!
اگر از انصاف نگذریم، خدمات قابل توجه شما در هشت سال تکیه بر مسند ریاست جمهوری، صمیمانه قابل تقدیر است؛ تلاش شبانه روزی در جهت عمران و آبادانی کشور، علی الخصوص مناطق روستایی و محروم جامعه، اتخاذ مواضع اصولگرایانه و استکبارستیزانه در برابر آمریکا و اسرائیل، افشاگری جهانی علیه افسانه هولوکاست، ورود به حیاط خلوت رانت خواران و قطع دست کسانی که گویا مسئولیت های کلیدی و نیز کانون های قدرت و ثروت کشور را ارث پدری و خانوادگی خویش می دانستند و همچنین شکستن طلسم و ابّهت ساختگیِ برخی ها که در ظاهر پیرو خط امام و یاران انقلاب بودند ولی در عملکرد تیشه به ریشه نظام و ولایت می زدند! طرح مسکن مهر و خودکفائی تولید بنزین و کاهش مصرف انرژی و .... که به عنوان یک ایرانی از شما بابت همه آنها تشکر میکنم و اگر صد هزار بار فرصت رای دادن به شما را داشته باشم در جهت سیاست های ذکر شده، حتماً با افتخار در صف رای دهندگان خواهم بود.
اما از نگاه من، رفتارهای شما در روزهای آخر تصدی تان، باعث شد، زحمات چند ساله شما، تحت الشعاع قرار بگیرد و همه کسانی که با نظام و انقلاب بد بودند، آنرا بهانه کرده و کلمه "ما از همان اوّل او را می شناختیم" وجاهت و جایگاه پیدا کند و باعث شد، بچه مذهبی ها، همان ها که فریادهای "یاحسین(ع)" را در شهرهای مختلف کشور، برای پیروزی شما سر داده بودند، سر به زیر افکنده، به گوشه ای خزیده و در برابر عملکرد خود نسبت به شما، حالت منفعلانه بگیرند.
رفتارهای سال آخر شما و پس از آن، بر هم خوردن امنیت اقتصادی ملّت و نابسامانی های سیاسی و ... باعث شد، جریان حسن روحانی برای برخی ها، پیروزی در برابر کفر، قلمداد شود؛ در صبح بعد از انتخابات و پیروزی حسن روحانی، انگار مردم دیوی را بیرون کرده اند و فرشته ای در آمده است!
آقای احمدی نژاد!
شما مسئول دوگانگی من، نسبت به رفتارهایتان هستید!
برای مردم، بهار، کلید، امید و اعتدال و.... مهم نیست؛ مردم به رفتار حاکمان شان نگاه می کنند؛ رفتاری که حاکی از افکار آنهاست! که شما تا روز آخر، به عهد خود بر سر رفیق گرمابه و گلستان تان (مشائی) ماندید و یک ملّت را فدای یک نفر کردید!
من شعار "بهار بهارتان" را که با قرار دادن دست تان در دست "مشایی" آن را فریاد می زدید، فراموش نمی کنم! فردی که مقام معظم رهبری رسماً در نامه ای که خودشان انشاء کرده بودند، حضورشان را در کنار شما مصلحت نمی دانستند! ولی شما گوش نکردید و بر خلاف دیدگاه رهبری، "مشائی" را به عنوان بهار ملّت ایران معرفی کرده و در هر مراسمی پرچم ایران به دست او می دادید و در ثبت نام ریاست جمهوری هم همراهی شان کردید!
واقعاً در پاییز و زمستان دولت تان، چه رخ داده بود که در بهارش قرار بود کسی مثل "مشائی" بیاید و معجزه ای کند؟!
آقای احمدی نژاد!
در سال 1388، شبی که فیلم انتخاباتی شما پخش شد، دوربین به حیاط منزل ساده شما آمد و شما به سادگی با نشان دادن سبزی های داخل حیاط تان، به علفهای هرزی اشاره کردید که در بین سبزی ها بود و صد البته آنانی که فیلم را دیدند، منظورتان را نسبت به افراد معلوم الحال آن ایّام، فهمیدند؛ در حالی که این کار شما بر خلاف اصول جوانمردی در انتخابات بود. شما حق نداشتید کسی را محکوم کنید! آن هم کسانی که مورد تائید شورای نگهبان بودند! و با ارائه نقاط ضعف رقیب تان، به درخت وجاهت خود، شاخ و برگ بدهید.
من، سهم شما را، در بخشی از فتنه 88 فراموش نکرده ام؛ شب هایی که در مناظرات، افشاگری کردید و زمینه فتنه را برای فتنه گران فراهم کردید و آن شد که دیدید! البته اگر همان شب ها اعتراض می کردیم، سرکوب می شدیم؛ ولی بعدها، همین خودی ها، به خط فکری شما لقب "جریان انحرافی" دادند؛ آنها سران فتنه شدند و شما هم عضو جریان انحرافی!
شما از بین چهار کاندیدای ریاست جمهوری آن سال، انتخاب شدید، ولی در نگاه من،
هر چهار نفرتان از آن آزمون سخت سال 88 ، بازنده بیرون آمدید و عرصه را باختید.
برنده انتخابات سال 1388، نه محمود احمدی نژاد، که مردم ایران بودند؛ آنها با حضور میلیونی شان، به حاکمان، احترام گذاشتند و دشمن فهمید که اختلاف بین سران مملکت، باعث اختلاف بین مردم نمی شود و مردم پای عهدشان ایستاده اند.
آقای احمدی نژاد!
من خانه نشینی یازده روزه شما را در سال آخر تصدی تان فراموش نکرده ام؛ همان شب هائی که صدا و سیما هر شب بعد از بخش های مختلف خبری، خیانت بنی صدر را مطرح و تحلیل می کرد؛ یادتان هست!؟ روزهائی که سران مملکت ریش گرو می گذاشتند تا شما را مانند طفلی که قهر کرده، بازگردانند و می رفت تا عزل شما امضا شود که ناگهان روز یازدهم دیدیم شما، "مشائی" به دست، بازگشتید!
من تعویض های وحشناک و شلاقی شما را فراموش نکرده ام! وزیری که صبح به سرکارش می آمد و می دید کسی دیگر جایش را گرفته و بعد متوجه عزل خود می شد! برخی وزراء هم، توسط بیگانگان متوجه می شدند که عزل شده اند؛ یادتان هست سفر وزیر امور خارجه به سنگال را؟!
خسته تان نکنم...
نمی دانم در انتخابات دور بعد، چه اتفاقی خواهد افتاد و قرار هست مردم چه کسی را انتخاب کنند؛ ولی من مساله دوگانگی ام نسبت به رفتارهای شما حل نشده و امیدوارم روزی برسد که شجاعانه، اشتباهات خود را بپذیرید و از ملّت بابت آن رفتارها عذرخواهی کنید!
در عین حال، بر اساس رسم ادب، به خدمات ارزنده هفت ساله تان احترام می گذرام و دوست ندارم شما را رئیس جمهور سال هشتم بدانم!
آقای احمدی نژاد!
در یک کلام، باید این را بگویم که: ما ز یاران چشم یاری داشتیم!